”کلوخ انداز را پاداش سنگ است“
ا. م. شیری ا. م. شیری

بحثی در باب متدولوژی برخورد*

 

همین روزهای اخیر، یکی از چپهای بغایت «واقعی» در رد نوشتاری تحت عنوان«مرزها مخدوش گردید، فرصتی بر باد رفت»، یک مجموعه کامل فحاشی و هتاکی را با عنوان «نفی اصالت جنبش به بهانه نبود صف مستقل چپ» به رشته تحریر در آورده و نثار نویسنده مقاله کرده اند. راقم نوشتار حاضر که در طول سالیان دراز به نوشتن مطالب سیاسی- تحلیلی پیرامون مسائل مختلف مشغول است، با اینکه بسیار بیشتر از حد تصور از سوی انسانهای خوش فکر و نیک اندیش مورد لطف و محبت قرار گرفته است، تا حدودی هم زخم فحاشیها و هتاکی های کج فهمان بد اندیش را تحمل کرده است. از این سبب، سعی کرده است با نوشتن مطالب جامع تر، این قبیل فحاشان «واقعی» را به راه راست هدایت نماید. او همچنین می داند این سخن تازه ای نیست که، «ماه نور افشاند و...» و با همین درک از موضوع، اساسا، هیچگاه در مقام جوابگوئی به برخی ترهات بر نیامده و نخواسته است شأن و جایگاه خود را تا سطح آنها پائین بیاورد. ولی، گاهی اوقات موقعیتهائی پیش می آید که ضرب المثل مشهور«کلوخ انداز را پاداش سنگ است»، مصداق می یابد. در همین ارتباط ، ابتدا حکایت کوتاه ولی، گویائی نقل کنیم و سپس توضیحاتی چند.

حکایت:

از پیشینیان نقل است که، زیدی به نزد پیر فرزانه ای رفت و مقصود خویش بیان کرد: «مرا عمر رسیده است و خواهم همسری برگزینم. چه مصلحت است؟

فرزانه گفت: کاری صواب است.

زید گفت: دو زیباروی مرا در نظر است که یکی، به فحشا شهره است و دیگری، به زبان بی مهار در کام و فحاشی. کدام مصلحت است؟

فرزانه گفت: آن اولی اصلح است که فاحشه را اصلاح میسر است. ولی، آن فحاش را که زبان بی مهار در کام دارد، چاره نیست».

الغرض. نویسنده مرقومه شریفه، آقای «چپ واقعی» که «اصالتی هم به جنبش» قائل است، سعی کرده است، پارگیهای جوال تئوری هایش را با انواع بندهای ضخیم فحاشی به هم آورده، «درک درست و علمی از روندهای اجتماعی و قانونمندی پدیده ها وداشتن نگرشی معقولانه از توازن و آرایش نیرو های فعال جامعه همچنین توان هر یک از این نیروها در کل جنبش» را در «تحلیل» اش ارائه دهد. تصور کنید اگر از مجموعه جملات و عبارات فحاشانه زیر باضافه کلمات پس و پیش آنها را از کمی بیش از یک صفحه «تحلیل اصولی این چپ واقعی» کسر کنیم، چه چیزی باقی می ماند؟ (نا گفته نماند که، ایشان فاصله سطرها را زیاد کرده اند، تا نشان دهند هم می توانند بنویسند و هم با سوادند). به محتوای اصلی مرقومات این «چپ واقعی» توجه کنید:

«البته اصالتی هم برای آن (جنبش) قایل نیستند... ایده الیستهای عجول و خشمگین و پر مدعا... کج اندیش... این خواب نماها با پیش داوری هایشان طوری وقیحانه تخطئه می کنند... موضع گیری خصمانه... با گستاخی شرم آوری... دست به قلمان حراف و پر نویسشان به تخطئه و سفسطه خواهند پرداخت...سیاه مشق های شرم آور آنها... این چپ نویسان کج اندیش... چپ نویسان هر قدر حنجره بدرانند و بر به اصلاح مرگ جنبش پر توان مردمی مرثیه بخوانند و با این کار در خدمت به ارتجاع باشند... پیشاپیش حرکت ضد چپ و ضد مردمی آنها با رسوایی محکوم به شکست است... چرا که در نهایت امر سرنوشت خود را به سرنوشت سیاه کودتا گران در یک سراشیبی سقوط هر دم بیش تر از قبل گره می زنند... خطاکاری ها... عینک سیاه را از چشمان برداشته خودخواهی و غل و غش ها کنار گذارده شوند». این «چپ واقعی» ضمن بیان بیم و نگرانی خود از سقوط چپی که فوقا صفاتش را بر شمرده اند، پامبرگونه و با «نصایح جهانشمول» از او دعوت می کند: «...هر چه سریعتر با پرهیز از کج روی به مردم بپیوندند... » و حتما در داخل کشور با کاربست دستورالعملهای بی بدیل آقای سازگارا، همراه «مردم» به پشت بامها بروند و فریاد الله اکبر سر دهند تا هیچ کس تصور نکند که، «چپهای واقعی» با ساختار شکنی در جمهوری اسلامی ایران موافقند و یا در خارج از کشور، در زیر پرچم آقایان گنجی، مخملباف، نوری زاده و مانند آنها، یا جمهمریخواهان سلطنت طلبی مثل آقایان ماشاالله سلیمی، منوچهر مقصودنیا و امثالهم گرد آیند و از «کشورهای آزاد دنیا» بخواهند تا برای «نجات» مردم ایران آستینها را بالا بزنند و گرنه، در خدمت صدام حسین دیکتاتور، ببخشید، ارتجاع قرار می گیرند و بعدها، سر از زندان ابوغریب، نه نه، از زندان اوین درمی آورند.

باری. یا شهامت و شجاعت این «چپ واقعی» اجازه نداد و یا زبانم لال، چشمانشان ندید و گوشهایشان نشنید و سواد هم نداشتند بخوانند که، روز ٢٢ خرداد، آقای هاشمی رفسنجانی، امام بزرگوار این نوع «چپهای واقعی» درست در حوزه اخذ رأی، از زبان همسرشان بیان فرمودند: «من به میر حسین موسوی رأی دادم، اگر در انتخابات پیروز نشود، به مردم می گویم تقلب شده است به خیابانها بیائید...». این قبیل «چپهای واقعی» ندیدند و نشنیدند و نپرسیدند که، قاعد اعظم شان، آقای میر حسین موسوی، مدیر عامل امور خانواده آقای رفسنجانی، نخست وزیر دهه کشتار که در سال ۱٣٦٢، سرکوبی «بزرگترین حزب چپ خاورمیانه»، حزب توده ایران را به «مردم» بشارت داد، بعد از بیست سال غیبت، چگونه در صحنه انتخابات مدیریت شده نظام ظاهر شد و ٢٣ دقیقه بعد از بسته شدن درهای حوزه های رأی گیری فرمایشی، عجول و شتابان، پیروزی «اینجانب» در انتخابات را اعلام کرد. این دسته «چپهای واقعی» چون در نمازهای جمعه ٢٩ خرداد و ٢٦ تیر همراه «مردم» و رهبران جدیدشان پای منبر آقایان سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی نشسته بودند، ندیدند و نشنیدند و نخواندند که، چگونه رسانه های صوتی، تصویری و اینترنتی امپریالیسم آمریکا و انگلیس، تمام توان خود را برای پشتیبانی از رهبر سازش ناپذیر «چپهای واقعی» بکار انداختند و دولت آمریکا برای بی ثبات سازی ایران، ٤۰۰ میلیون دلار هزینه کرد و هزاران دوربین خبرساز به داخل کشور ما فرستاد. شاید تصور می کردند پرداختن به این مسائل ممکن است هوش و حواس شان از «مردم» برتاباند. این «چپهای واقعی» از قرار گرفتن «در خدمت» رژیم دینی ایران و امپریالیسم جهانی نگران نیستند و همچنانکه بیم از آن نداشتند در خدمت  جرج بوش قرار گیرند که به بهانه سلاحهای کشتار جمعی، عراق را اشغال و ویران کرد و بیش از ٤۵ درصد مردم این کشور را کشت، مجروح و معلول ساخت و یا از خانه و میهن خویش آواره کرد، امروز هم در خدمت آقای اوباما باشند که چون «نمی تواند ایران اتمی را تحمل فرماید»، زمینه جهانی آن را فراهم می سازد. این نوع جدید «چپهای واقعی» که مبانی فکری خود را از چپهای منشعب دهه پایانی قرن نوزدهم بعاریت گرفته اند و چون همیشه در میان مردم هستند، صلاح می دانند بجای طرح خواستها و مطالبات اساسی جامعه و فعالیت برای سازماندهی مردم در مبارزه بر علیه رژیم دینی قائم به ولایت مطلقه فقیه، به دعوت آقای سازاگارا لبیک گفته، به روی پشت بامها بروند و با سر دادن فریادهای «الله اکبر» و «میرحسین، یا حسین»، «حنجره بدرانند». آنها از اینکه «سرنوشت» خود را با سرنوشت نظام اسلامی پیوند بزنند، هیچ نگرانی به دل راه نمی دهند. این دسته «چپهای واقعی» نمی فهمند و از چنان ذکاوت و فراستی هم برخوردار نیستند تا بفهمند که، فراموشکاری ماهیت، اقدامات و تحریکات امپریالیستهای آمریکا و انگلیس، تنها ناشی از ندیدن واقعیتها و یا وارونه دیدن آنها نیست. بلکه، امروز هم، نتیجه سلطه همان دیدگاه رویزیونیستی بر جنبش چپ است که، در دهه پایانی قرن نوزدهم، موجب انشعاب در جنبش جهانی کمونیستی گردید و اروکمونیسم و سوسیال- دموکراسی غرب را به سوی شراکت در جنایتها و غارتگریهای امپریالیسم جهانی کشانید. این نوع جدید «چپهای واقعی» که بر «اصالت جنبش» آگاهند، نتوانستند بفهمند که چرا «جنبش سبز» نتوانست به نیمه جنوبی تهران و سراسر ایران سرایت کند و به یک حرکت عظیم سراسری تبدیل شود! واقعیت این است که، این «چپهای واقعی و مردمی» همچون «رهبر سبز» خویش، از شکستن ساختار رژیم تئوکراتیک ایران در هراسند و در صدد آنند که، با خاک پاشیدن به چشم مردم، مراسم آشتی کنان خود با قاتلین مبارزان و ویرانگران ایران را در سر مزار مقتولین، در خاورانها برگزار کنند.

و بالآخره اینکه، بی انصافی خواهد بود هرگاه این ویژگی و خصلت مزمن «چپهای واقعی راست اندیش» را که بلدند به انواع آهنگهای امپریالیسم و ارتجاع برقصند و متناوباً پشتک- وارو بزنند، فراموش کـنیم. متدولوژی برخورد آنها بسیار سادهبی دردسر و بی زحمت است. بخاطر هر گونه اختلاف نظر، «چپهای کج اندیش و...» را چنین به باد ناسزا می گیرند، تهمت می زنند، طرد و حذف که جای خود دارد، براحتی آب خوردن انشعاب می کنند. بعنوان مثال، همین آقای «چپ واقعی» و نشریه اینترنتی «کارآنلاین»، ارگان یکی از وارثان جنبش انقلابی فدائی، نمونه تیپیک همین متد بر خورد در دوران معاصر هستند. اینک که کلمه امپریالیسم برای «کارآنلاین» در حکم بسم الله برای جنّ شده است، صرفا بخاطر توضیح ماهیت اقدامات امپریالیسم، ”قیچی چپ بری“ بدست گرفت و راقم همین سطور، یک عضو جنبش فدائی و خانواده بزرگ چپ ایران را بعد از سالها همکاری، بی هیچ زحمتی برید و کنار گذاشت. خوشبختانه، این نوع چپها، همچنانکه همین  آقای «چپ واقعی» هم اعتراف می کنند، چپهای واقعی هستند، نه چپ حقیقی ولی «کج اندیش، گستاخ و...» که تفاوتهای جدی باهم دارند.

تصور می کنم همین قدر توضیح در مورد «تحلیلهای اصولی» و متدولوژی «چپهای واقعی» کافیست. همانطور که آن پیر فرزانه گفت: نه فحاش را چاره ایست و نه فحاشی را جوابی. پس، پرداختن بیشتر به این موضوع، اتلاف اوقات گرانبهائی است که باید صرف فکر کردن و پرداختن به امور مفید به حال جامعه و مردم ایران شود. چرا که، این دسته از «چپهای واقعی» متعصبانه تصمیم گرفته اند و به پیروی از رهبر تازه یافته خویش، عینک سبز به چشم  زده اند و شوره زار خشک را مرغزاری خوش تصور می کنند.

هفتم مرداد ماه ۱٣٨٨

سه تذکر مفید:

۱- در این نوشتار با استناد به مقاله « نفی اصالت جنبش به بهانه نبود صف مستقل چپ»، اشاره، کنایه و استعاره زیاد بکار رفته است. لطفا، در حین خواندن، به این موارد توجه فرمائید.

٢- کسانیکه سابقه ناراحتی عصبی دارند و از تحمل نظرات مخالف و یا انتقاد عاجزند، از خواندن آن خودداری نمایند.

٣- مرقومات مورد نظر را در آدرس زیر بخوانید:

www.sedayemardom.net/maghalat/articles_detail_siasi.php?aid=556


August 2nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی